الهى بحق خودت حضورم ده و از جمال آفتاب آفرینت نورم ده.
الهى راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوارتر.
الهى یا من یعفو عن الکثیر و یعطى الکثیر بالقلیل از زحمت کثرتم وارهان و رحمت وحدتم ده.
الهى سالیانى میپنداشتم که ما حافظ دین توایم استغفرک اللهم در این لیلة الرغائب هزار و سیصد و نود فهمیدم که دین
تو حافظ ما است احمدک اللهم.
الهى چگونه خاموش باشم که دل در جوش و خروش است و چگونه سخن گویم که خرد مدهوش و بیهوش است.
الهى ما همه بیچارهایم و تنها تو چارهاى و ما همه هیچکارهایم و تنها تو کارهاى.
الهى از پاى تا فرقم در نور تو غرقم یا نور السموات و الارض انعمت فزد.
الهى شان این کلمه کوچک که به این علو و عظمت است پس یا على یا عظیم شان متکلم اینهمه کلمات شگفت
لا یتناهى چون خواهد بود.
الهى واى بر من اگر دانشم رهزنم شود و کتابم حجابم.
الهى چون تو حاضرى چه جویم و چون تو ناظرى چه گویم.
الهى چگونه گویم نشناختمت که شناختمت و چگونه گویم شناختمت که نشناختمت.
ادامه دارد ...
سه شنبه 91 خرداد 30 , ساعت 1:0 صبح
نوشته شده توسط سعید | نظرات دیگران [ نظر]